زن: مگه اینجا مدرســــه ی دولتی نیست مدیــــر: اگه دولتی نبود کــــه میگفتیم یــــه میلیون تومن بریز... زن: اقا اخــــه گفتن مدارس دولتــــی شــــهریه نمیگیرن... مدیــــر: این که شهریه نیست اســــمش همیاریه... زن :اسمش هر چی کــــه هست .تلویزیون گفته به همه مــدارس بخشــــنامه شده که مدارس دولتی هیچگونه وجهی نمیتونن دریافــــت کنن. مدیر:خب برو اسمه بچه ات رو تو تلــویزیون بنویس.اینــهمه هم وقت منو نگیر.. زن: اقــای مدیر من دو تا بچه یتیم دارم اخه از کجا بیارم... مدیر: خانوم محــترم وقتی وارد اینجا شدی نوشــته بود یتیم خونه یا مدرسه اقای مستخدم این خانوم رو به بیرون راهنمایی کنید زن با چشمهایی پر از اشک منتظر اتوبوس واحــــد بــــود.. اتومبیل مــــدل بالایی ترمــــز کرد و زن ســــوار شد... روزنامه ایی که روی صــــندلی جا مانده بود را برداشت و بهش خــــیره شد.. تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود با 200000 زن خیابانی چه کار میکنید... زن با خود کاری که از کیفش در اورده بود عدد را تصحیح کرد.. با 200001 زن خیابانی چــــه کــــار میکنید...
برچسبها: دل نوشته,
بچه بودیم با دختر همسایه زن و شوهر بازی میکردیم !!!
مثلا شب که میشد یه چادر میکشیدیم رومون من فکر میکردم باس بخوابم :|
اَی تُفــــــــــــــــ تو این روزگار !
چوب اطلاعات ناقصمو خوردم
آخه چرا من اِنقد کُودَن بودم خُــــدا؟ :|
نظر یادتون نره
برچسبها: طنز, جملات طنز, جملات خنده دار, طنز نوشته,
گلابی:من شبیه آدمای چاقم!
گردو:من شبیه مغز آدمم!
نارنگی:من شبیه کلیه آدمم!
بادوم:من شبیه چشم آدمم!
خیار:میشه بحثو عوض کنید
برچسبها: طنز, جملات طنز, جملات خنده دار, طنز نوشته,
یارو اومد از هواپیما پیاده بشه شلوارش از پاش افتاد دادزد :کو اون خانمه که گفت کمر بند ها رو باز کنید همینو میخواستی
بقیه تو ادامه مطلب
برچسبها: طنز, جملات طنز, جملات خنده دار, طنز نوشته,
یارو دوس دخترش زنگ زده
با گریه میگه : پویا میخوان منو از تو جدا کنن
داره واسم خواستگار میاد
پویا نمیدونم قراره چی بشه
وااای خدای من اگه جوابم مثبت باشه چی؟؟؟
هیچ وقت خودمو نمیبخشم :||
.
.
.
.
.
من o-O
خواستگار ^ - ^
اسماعیل فلاح ، خبرنگار اعزامی صدا و سیما :|
بقیه تو ادامه مطلب
برچسبها: طنز, جملات طنز, جملات خنده دار, طنز نوشته,
ﺧﺮﻭﺳﻪ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﻣﺮﻏﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﯾﻪ ﻧﻮﮎ
ﻣﯿﺪﯼ ؟
ﻣﺮﻏﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺍﻻﻥ ؟ ﺍﯾﻨﺠﺎ ؟ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﮐﻪ
ﻧﻤﯿﺸﻪ ...
ﺧﺮﻭﺳﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺟﻬﻨﻢ ، ﺑﺎ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ
ﻣﯿﻨﻮﯾﺴﻢ...
کبوتر با کبوتر باز باران با ترانه میخورد بر بامش بیش برفش بیشتر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور خربزه با پوست موزو میندازی زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره
نظر یادت نره
برچسبها: طنز, جملات طنز, جملات خنده دار, طنز نوشته,

آمار
وب سایت: